-آینه-
یعنی مرا دوست نداری؟پرسیدمُ انکاری بود فراموشم شده مَنفیست،پاسخِ پرسشِ انکاری‌ها #آینه‌نوشت
صراطِ مستقیممان کج بوده و به تو رسیدیم زلفِ یار پیچ و خم داشت و راحت نرسیدیم ما مشتاقیم به دیدار و تو رد میکنی ما را خبر داری عمر کوتاه است و ما به تو نرسیدیم؟ یادِ ماه شده ساکنِ ذهنِ تاریکِ رود تو ماه ، ما رود، هرگز به هم نرسیدیم بالا رفتن از کوه صعب بود،سخت بود اما تا به قله رسیدیم فهمیدیم اشتباه رسیدیم مهم نیست،خورشید غروب کرد،ماه پیدا شد اسمان تیره شد و باز هم به تو نرسیدیم