📚شعری زیبا و قابل تأمل از شاعر معاصر مرحوم کـارو : گفتم ‌ای پـیـر ِ جـهـان دیـده بگو از چه تا گشته ، بدینسان کمرت ... مادرت زاد ، به این صورت زشت یا که ارثی است تو را از پدرت ..؟ ناله سر داد : که فرزند مپرس سرگذشت ِ من افسانه‌ست ... آسمان داند و دستم که چه سان کمرم تا شد و اینگونه شکست ... هر چه بد دیدم از این نظم خراب همه از دیدۀ قـسـمـت دیدم ... فقر و بدبختی خود در همه حال با تـرازوی فـلـک سنجیدم ... عـاقبت در خـم ِ یک عـمـر تـبـاه واقـعـیـات ، بـه مـن لـج کـردند ... تـا ره ِ چـاره بـجـویـم ز زمـیـن کـمـرم را بـه زمـیـن کـج کـردند ... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•