ابلهان
💎 پادشاهی، ندیم خود را گفت نام ابلهان این شهر را بنویس.
ندیم اول نام پادشاه را نوشت.
پادشاه گفت اگر ثابت نکنی، تو را عذاب دهم.
ندیم گفت دیروز صد هزار دینار به فلان نوکر قرض دادی.
من او را می شناسم، نه زنی دارد و نه فرزندی، به قلمرو پادشاهیِ دیگری رود و تو او را نیابی.
پادشاه گفت اگر نرود و بازگردد چه؟
ندیم گفت آنگاه نام پادشاه را پاک کنم و نام او را نویسم.