‌‌╲\   ╭┓ ‌                      ╭🖤╯   ┗╯  \╲‌ می‌خواهم برگردم به روزهایِ خوبی که مادربزرگ زنده بود که پدربزرگ، نفس می‌کشید برگردم به حیاطِ قدیمیِ ساده‌ای که همیشه خدا، بوی کاهگل و شمعدانی می‌داد. روی حاشیه حوض آبی رنگ میان حیاط بنشینم و آب بازی کنم، خیس شوم، آنقدر که غصه و بی‌مهریِ دنیا از جسمِ خسته‌ام پاک شود می‌خواهم به روزگاری برگردم که سفره‌ی ساده‌ی مادربزرگ انگار به اندازه آسمان، وسعت داشت. و هیچکس از سادگیِ غذا یا کوچکیِ اتاق، شکایت نمی‌کرد، آن روزها همه چیز بی‌تکلف و دلنشین بود. همه مان بی‌توقع، خوش بودیم بدونِ چشمداشت، محبت می‌کردیم، و از تهِ دل می‌خندیدیم ... دلم برای خنده های بی ریایم ، برای دلخوشی ساده‌ی آن روزهایم تنگ شده پدربزرگم رفت ...😢😔 مادربزرگم رفت ...😢😔 و آن دورهمی‌هایِ جانانه به خاطرات پیوست. روزهای خوب بر نمی‌گردند، افسوس ...😔 ما برای بزرگ شدنمان بهای سنگینی پرداختیم ...😔 پنجشنبه است... يادی كنيم از گذشتگان و اموات ... با شاخه گلي و نثار فاتحه ... وصلوات برمحمد وآل محمد ‌‌╲\   ╭┓ ‌                      ╭🖤╯   ┗╯  \╲‌ ‌ 🌺🍃 @Akharinkhorshid