خاطرات نوه
#مستر_همفر (۱۱)
...اینکه کتاب موریس مترلینگ یا نیچه مقابلت دستت باشد ، فنجان قهوه تلخی مقابلت و سیگاری را لایه انگشتانت داری و با هر پوک عمیقی که میزنی مثلا در افکار فلسفی غرق می شوی. این یعنی اوج روشنفکری در ایران. این یعنی یک جوان با شخصیت کاریزما و ویژه و در حقیقت و در چشم من این یعنی یک احمق که عمرش را دارد صرف بازیگری در نقشی می کند که نون و آب برایش ندارد.
خودش هم میداند دارد چِرت می خواند و پِرت می گوید اما چون نشان تمدن و روشنفکری و باکلاسیست ، لذت بخش است.
هر چه تعداد این احمق ها در ایران افزوده می شد سیاست های ضد فرهنگی، مذهبی و ملی ما بهتر پیش می رفت. چون در هر موضوعی، هرجا با واکنش و مخالفت اجتماع مواجه بودیم در یک فضای تبلیغاتی آن موضوع را نماد روشنفکری و تمدن معرفی می کردیم و این بیچاره های جاهل سریع طرفداری می کردند. مثلا یک شب که در سفارت بیش از حد مشروب خورده بودیم به فکرمان زد بازی در بیاوریم و از فردا فلان مدل مو را نماد روشنفکری اعلام کنیم. همان شب با رابط ها ارتباط گرفتیم ، آدمهایمان در جمع های مختلف موهایشان را آنطور آرایش کردند و بعد از یک هفته آن مدل ریش و مو به عنوان نماد افراد متفکر و روشنفکر در ایران مد شد.
ادامه دارد...
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🇮🇷 |
@Sepah_Qodds | 🇮🇷