#حکایت
ثروتمندی دركنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقیری هم بود كه او هم در كنار قبر پدرش بود.
ثروتمند با فقیرمناظره مى كرد و مى گفت:
صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگین است.
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر،
خشت فیروزه به كار رفته است،
ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك،
درست شده،
این كجا و آن كجا؟
فقیر در پاسخ گفت:
تا پدرت از زیر آن سنگ هاى سنگین بجنبد،
پدر من به بهشت رسیده است...!!
#نتیجه:هیچوقت غرور نداشته باشیم و ادعا نکنیم.
📔
#حکایتهایی_از_سعدی
📕باب هفتم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈