🌹
شهید سید میلاد موسوی🌹
مهمان شام
✍آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند.
به همرزمانش سپرده بود «من شهید شدم پیکرم را به عقب نیاورید»
حکایت شهادت میلاد آن هم برای دفاع از حرم مایه مباهات پدر بود ولی حالا پیکر شهید یا مزاری برای آرام گرفتنش تنها دارایی او بود.
دو سه هفتهای از شهادتش گذشت و خبری از پیکرش نشد، یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش میآید و میگوید «دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب(س) بمانم اما بابام خیلی اذیت میشه فقط و فقط به خاطر بابا انشاءالله خیلی زود برمیگردم»
و نام و نشان جایی که بود را میدهد. این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما پیکری بیسر و بیدست و بیپا.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰❄️
@Alachiigh