🌹شهید مهدی رضایی مجد🌹  به علی پروین گفته بود می توانم برای محمدخانی رقیب خوبی باشم کاپیتان تیم نوجوانان فوتبال بود با قلعه‌نویی، خیلی صمیمی بودند و در تیم جوانان با هم حضور داشتند. محمد پنجعلی هم در جبهه هم‌رزمش بود. قرار شد برای بستن قرارداد به ترکیه برود،، اما.... شهید گفت: «میخواهم آخرین فوتبالم را در تهران بازی کنم.» برادرش به شوخی به او گفت «پایت در می‌رود و دیگر نمی‌توانی بروی!» گفت «نه، چون دیگر برنمی‌گردم، بنابراین باید بازی کنم.» ظاهرا به او الهام شده بود که شهید می‌شود. بازی خود را انجام داد و اتفاقا برای تیمش ۳، ۴ گل هم زد برای رفتن به ترکیه آماده بود با همه خداحافظی کرد ،،که دایی محمود ش دی ماه ۶۵ شهید می‌شود و برای مهدی مثل داداش بود ،روز هفتم دایی خود گفت : می‌روم جایگزین محمود در جبهه شوم. میخواست معروف بشود سرانجام در اسفند ۶۵ در کربلای ۵ نامش جاودانه شد.. وقتی شهید شد، زیر لباس بسیجی، گرمکن و ساق ورزشی فوتبال بر تن داشت. ⭐️سالروز شهادت ۱۰ اسفند ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh