📝سدير صيرفى گفته است:من و مفضل بن عمر و داوود بن كثير رقى و ابو بصير و ابان بن تغلب به محضر مبارك مولايمان امام صادق عليه السّلام رسيديم.
🌺حضرت فرمودند:خداوند تبارك و تعالى در مورد قائم ما كارى خواهد كرد كه در مورد سه تن از انبيا انجام داده است؛
تولد او را نظير تولد موسى مقدر فرمود،
غيبتش را مثل غيبت عيسى
و عمر طولانىاش را مثل عمر طولانى نوح قرار داده است
و عمر طولانى عبد صالح يعنى خضر عليه السّلام را دليل بر طول عمر ايشان قرار داده است.
عرض كرديم:اى پسر رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله اين معانى را كه فرموديد[اگر صلاح مىدانيد] براى ما روشن بفرماييد.
💎و امّا طولانى بودن عمر نوح عليه السّلام،زمانى كه از خداوند متعال نزول عذاب آسمانى را طلب كرد،خداوند جبرئيل را فرستاد كه با خود هفت[دانه يا هسته درخت]داشت و گفت:اى پيامبر خدا!خداوند متعال مىفرمايد:اينها بندگان و مخلوقات من هستند و من با صاعقه[يا عذاب فورى]آنها را از بين نمىبرم،مگر اينكه دعوت به حقّ شده و در حقّ آنها اتمام حجّت شود.پس برگرد و همه تلاشت را در دعوت قومت[به توحيد]به كار ببند و من در مقابل آن به تو ثواب خواهم داد.اين دانهها را بكار،پس وقتى رشد كرد و به حدّ كمال رسيدند[تنومند شدند]و ميوه دادند،آنوقت زمان خلاصى و فرج است و مؤمنين و تابعينت را به آن بشارت بده.
وقتى كه آن دانهها روييد و درختانى با شاخ و برگ و تنومند شدند و ميوه هم دادند، آن هم پس از مدّت زمانى بسيار طولانى،[نوح]از خداوند وعدۀ خلاصى[از كفار]را مسألت كرد،پس خداوند تبارك و تعالى امر فرمود تا از هسته اين درختان هم بكارد و باز صبر و تلاش را از سر گيرد،صبر كند و تلاش كند[تا شايد قوم هدايت شوند] و حجّت را بر مردمش تمام كند.نوح،اين امر الهى را به افرادى كه به او ايمان آورده بودند خبر داد.امّا سيصد نفر از آنها مرتد شده و از ايمان خود برگشتند و گفتند:اگر آنچه نوح ادّعا مىكند حقّ و درست بود نمىبايست كه در وعده خودش تخلف كند.
خداوند تبارك و تعالى همواره او را امر مىكرد كه هسته درختان را بكارد تا هفت مرتبه نوح دانه درختان را كاشت[يا اينكه تا هفت نسل درختان اين كار را كرد]در اين مدّت گروههايى از مؤمنين،دستهدسته[و در طول اين زمان]از ايمان خود برگشتند تا اينكه فقط هفتاد و چند نفر از ياران نوح باقى ماندند،
💎پس خداوند در اين هنگام به نوح وحى فرستاده و فرمود:الآن سفيدى صبح از پس ظلمت شب در مقابل چشمان تو قرار گرفت،چراكه حقّ روشن شد و امر ايمان،صاف و بىغلوغش گرديد،و به واسطه ارتداد و روگردانى همه كسانى كه طينت خبيث و ناپاكى داشتند،از كدورت و ناصافى درآمد[قوم تو غربال شدند و كسانى ماندند كه طينت پاك داشتند].
❣پس چنانچه اين كفار را نابوده كرده و كسانى كه ظاهرا به تو ايمان آورده و سپس مرتد شدند را باقى مىگذاشتم،وعده سابقم به مؤمنين،درست و صادق نبود،مبنى بر اينكه[اگر]خود را براى توحيد،خالص كرده و به ريسمان نبوت تو چنگ زنند تا با زوال و نابودى شك و ترديد در قلبشان عبادت من خالص شود؛آنها را در زمين جانشين گذشتگان قرار داده و حاكميت بر دينشان را هم به آنها مىدهم و نيز ترسشان را به امنيت تبديل مىكنم.
🌺در اين حال چگونه مىشد مؤمنين را خليفه در زمين قرار دهم و آنان را تمكين بدهم و ترسشان را بدل به امنيت كنم،در حالىكه ضعف ايمان مرتدان و خبث طينت و بدى باطنشان را كه نتيجه نفاق و گمراهى آنها بود مىدانستم،پس اگر آنها به خلافتى كه بعد از هلاكت كافران به مؤمنين داده مىشود مىرسيدند،حتما بدى باطنشان را مستحكم مىكردند و با مؤمنين عداوت و دشمنى مىكردند و براى رسيدن به رياست با برادران مؤمن خود مىجنگيدند،پس چگونه تمكّن در دين و انتشار[امر توحيد]در ميان مؤمنين باوجود اين فتنهها و جنگ قدرتها به وجود مىآمد.بلكه هرگز[تمكن در دين واقع نمىشد]پس اينك«كشتى را به كمك ما و وحى ما بساز».
ادامه مطلب👇👇
@Aldolatahalzahraeyah