منم دوس نداشتم شب حرف بزنیم... درسته که حرف ناجوری بینمون رد و بدل نمیشد اما میترسیدم که خدایی که نکرده به گناه بیفته
اون روز که خداحافظی کردیم و رفت فوتبال خداشاهده اصلا نفهیمدم چی شد همون روز پیجم خراب شدم اصلا نمیتونستم وارد اکانتم بشم!
به داییم گفتم درستش کنه اونم گف درس نشد و مجبور شدم حذفش کنم
اصلا نفهمیدم چی شد
خیلی گریه کردم حالم بد بود چون میدونستم منتظرمه عذاب وجدان داشتم به خاطر اینکه شاید فک کنه بازیش دادم😔
بعد از من اون پیجشو حذف کردم و منم هیچ وقت دیگه اینستا نصب نکردم با اینستای دیگران میدیدم بعد از مدت ها از طریق پیجای دوستاش پیج جدیدشو پیدا کردم انگار دیگه اون پسر قبل نبود😣
بعد از چن ماه تو پبجش یه شعر عاشقانه نوشته بود...
من حالم خیلی بد شد خیلیییی
فقط یه مشکلی که وجود داشت این بود که با این پیج جدیدش که اتفاقا دوستاش هم بودن بعضی از پیجای ناجور رو هم فالو کرده بود! مثلا رقص یا دخترای بی حجاب...خیلی ناراحت شدم با خودم گفتم نکنه من باعث شدم که اینطوری بشه😭
همون آدمی که به من میگف هیچ دختری رو فالو نمیکنم چون به نظرم کار درستی نیست
بهش میگفتم فردا پس فردا یکی بپرسه کجا آشنا شدیم میخوایم چی بگیم؟ اینستا؟
میگف اشکال نداره
استاد یک سال و نیم از اون ماجرا گذشته و من خدا رو شاکرم همه چی تموم شد و خیلی براش دعا میکنم که اونم به اشتباهاتش پی ببره و تو آینده با یه دختر خوب ازدواج کنه
مشکل من اینجاست بعد یک سال و نیم هنوزم بعضی وقتا میاد تو فکرم مخصوصا وقتایی که مامان بابا بهم عصبانی میشن و تنهام من بیشتر با مامان مشکل دارم بابام چون نمیخواد مامان بد بشه طرف اونو میگیره...
ببخشید ازتون زیاد حرف زدم
حالا ازتون سوال دارم
واقعا اون آقا پسر بهم علاقه مند شده بود در حالی که منو ندیده بود و بعد از یکی دو بار چت بهم پیشنهاد ازدواج داد؟به نظر شما من بهش بدی کردم؟😭
الانم تو پیجش نوشته که ایمان داشته باش کمترین محبت ها هم از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمیشه
استاد حس میکنم فراموشم نکرده و این منو خیلی ناراحت میکنه فقط میتونم براش دعا کنم همین
خدا منو خیلی دوس داشت که کمکم کرد و هر دومونو نجات داد
اما اونکه نمیدونه چی شد و یهو پیجم خراب شد
نمیدونه که کار خدا بود...