🔻یکی است رأی من و تو به تیغ تفرقه ما را دو دسته می‌خواهند قسم به سنگ که ما را شکسته می‌خواهند به دست خالی ما سنگ افترا دادند هدف چه بود؟ که ما را نشان ما دادند به روی آتش فتنه به جوش آمده‌ایم دهن‌گشاد برای خروش آمده‌ایم چقدر داغ شدیم و چقدر داد زدیم برادرانه به هم تهمت فساد زدیم منی که دادپرستم، تویی که همهمه‌خواه به جان یکدگر افتاده‌ایم در یک راه دو صف شدیم مقابل به هم، دو تا دیوار و چیست آخر این اتفاق جز تَکرار شدیم نابلد و مفسد و... بگو... بس نیست؟ برنده کیست؟ کمی فکر کن، مشخص نیست؟ در این میانه کسی از علاقه دم می‌زد نداشت طرح ز نهج‌البلاغه دم می‌زد و گفت نوبت تغییرهای بنیادی است غرض هنوز زن و زندگی و آزادی است من و تو گرم جدل او شعار می‌فرمود به این میانه‌روی افتخار می‌فرمود بس است، صحنۀ سختی‌ است پیش رو، بس نیست؟ برنده کیست؟ کمی فکر کن مشخص نیست؟ غلاف کن غضبت را در این مسیر، غلاف یکی است رأی من و تو ✍️