🔵 🔴 (کربلا دروازه ای برای برون رفت از افسردگی) 🔶 جلسه چهارم و پنجم 🔷 بخش اول 📍یکی از علل اصلی افسردگی، حس تنهایی و بی کسی است، اگر کسی احساس کند که صاحب دارد و خدا ولی اوست، دیگر دچار افسردگی نخواهد شد: أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون(یونس / 62) 💡رمز اینکه حضرت ابا عبدالله در کربلا دچار افسردگی و نارضایتی نبودند این بود که دست خدا را همراه خود می دیدند؛ فرق ما و اولیا الهی اینست که آن ها با خدای حاضر زندگی می کنند ولی ما با خدای غائب! 🔶اگر کسی باور و یقین کند که در این دنیا رها نیست و دارای صاحبی است که بهترین ها را برای او درنظر گرفته هرگز دچار افسردگی نخواهد شد. 🚩بهترین مثال در این مورد داستان حضرت موسی است، فرعون برای آنکه پسری به دنیا نیاید تا در آینده حکومت او را به خطر بیندازد 4000 کودک را به قتل رساند اما خدای متعال حضرت موسی را نجات داده و در کاخ خود فرعون و زیر پرو بال خود او پرورش داد تا در آینده به پیامبری رسیده و رسالت خویش را به انجام رساند. 📍یکی دیگر از عوامل افسردگی و غم های منفی، آزردن و شکستن دل دیگران است، ائمه اطهار ع در ضمن روایات خود بسیار از این امور نهی کرده اند و ما را متوجه عواقب آن ساخته اند: 📚در روایتی از رسول الله نقل شده که مَنْ آذَى مُؤْمِناً آذَاهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحْزَنَهُ أَحْزَنَهُ اللَّهُ هر کس مومنی را اذیت کند خدا را اذیت کرده و هر کس مومنی را اندهگین سازد همانا خدا را اندوهگین کرده است(مستدرک الوسایل، ج9، ص 100) 👈همچنین در روایتی دیگری از ایشان نقل شده: هر كه اندوهناك كند مؤمنى را سپس همه دنيا را به او بدهد جبرانش نباشد و ثوابى بدان ندارد. (بحارالانوار،ج72، ص150) 📖از دیگر روایات فوق العاده در این باره ، روایتی است از اسحاق بن عمار از شیعیان امام صادق ع، او می گوید: [من در كوفه بودم و برادران دينى بسيارى به ديدن من مى آمدند و من دوست نداشتم مشهور شوم، زيرا بيم داشتم از اينكه بفهمند من شيعه هستم. از اين رو به غلام خود گفتم: هر كس آمد و مرا خواست بگويد او اينجا نيست. در همان سال به حجّ خانه خدا رفتم و امام صادق (ع) را ملاقات نمودم. در چهره اش نسبت به خودم احساس ناراحتى و تندى كردم. گفتم: فدايت شوم، چه چيز موجب خشم شما نسبت به من شده است؟ فرمود: رفتارى كه نسبت به برادران مؤمن خود داشته اى. گفتم: فدايت شوم، من فقط از اين بيم داشتم كه مشهور شوم، و خدا مى داند كه چقدر آنان را دوست دارم. امام (ع) فرمود: اى اسحاق، از ديدار برادرانت خسته نشو، زيرا مؤمن هر گاه برادر مؤمنش را ديدار كند و به او تحيّت گويد، خداوند تا روز قيامت براى او تحيّت و درود مى نويسد، و اگر با او مصافحه كند خداوند يك صد رحمت ميان دو انگشت ابهام آنان نازل مى كند كه نود و نه تاى آن براى كسى است كه همنشين خود را بيشتر دوست دارد، آن گاه خداوند نظر رحمت به سوى آن دو مى افكند و هر كدام بيشتر رفيق خود را دوست بدارد. بيشتر با آن رحمت رو به رو خواهد شد، و اگر با هم معانقه كنند رحمت الهى هر دو را فرا مى گيرد، و چون اندكى درنگ كنند و تنها خشنودى خدا را در نظر داشته باشند و قصدشان دنيا نباشد به آن دو گفته مى شود: عمل از سرگيريد كه خداوند گناهان شما را آمرزيد، و اگر از حال يك ديگر بپرسند، فرشتگان موكّل آنها به يك ديگر مى گويند: از اين دو دور شويد كه با هم سرّى دارند و خداوند آن را برايشان مستور داشته است.] (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص146) ✅ @Aminikhaah_Media