♦️یک محبت رشک برانگیز♦️ 🔸پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مسجد نشسته اند که عده ای از اهل یمن در حالی که گرد راه به لباس و چهره دارند وارد می شوند؛ 🔸پیامبر (ص) بسیار آن ها را تحویل میگیرد و در تعریف آن ها می فرماید آن ها راسخ الایمان هستند. شروع به صحبت که می کنند مشخص می شود دردشان چه بوده که زجر سفر به جان خریده اند. یا رسول الله وصی بعد از شما کیست❓ پیامبر(ص) ویژگی های وصی خود را بیان فرمود. ولی آن ها این همه راه نیامده بودند تا ویژگی هایی کلی بشنوند اینقدر پرسیدند تا حضرت فرمود: 🔸بین صفوف حرکت کنید، و به افراد نگاه کنید در مقابل هر کس حس ویژه ای داشتید او را به من نشان دهید. سکوت مسجد را فرا میگیرد... با حیرتی عمیق نگاه ها، مردان یمنی را دنبال می کنند. مردان یمنی حرکت می کنند ... نفر به نفر و صف به صف جلو آمدند... ناگهان متوقف شدند ... به یکدیگر نگاه کردند ... حسشان مشترک بود ... مگر می شود در مقابل علی ابن ابی طالب (ع) ایستاد و قلب آتش نگیرد. دست مولا را گرفتند و به پیامبر نشانش دادند ... حضرت رسول (ص) فرمود: خدا رو شکر که شما وصی رسول را پیش از معرفی شناختید. حال سؤال این بود ... ای مردانِ "راسخ الإيمان" حس شما در برابر مقتدر ترین مظلوم عالم چه بود⁉️ این گونه تعریف کردند: 🔸یا رسول الله، به چهره‌های یک‌یک آن‌ها نگاه کردیم  ولی دل ما به هیچ‌کدام از آن‌ها گرایش پیدا نکرد. و چون او را دیدیم دل‌هایمان لرزید و تکان خورد، آن‌گاه جان‌های ما آرامش یافته و جگرهایمان مضطرب گشته و چشمانمان پر از اشک شد و سینه‌هایمان خنک گشته و آرامش یافت چنان که گویی او "پدر" ما و ما فرزندان وی هستیم. 🔶 آری؛ ما نیز اگر قلب هایمان از ناخالصی ها زدوده می شد و مخلصانه به سمت ولی الله حرکت می کردیم، حتما این حس و حال را تاکنون تجربه کرده بودیم. البته شبیه این حس و حال را شاید آن زمان که بعد از چند روز پیاده روی وارد کربلای حسین (ع) می شویم تجربه کرده باشیم. و کاش زمانی برسد که در برابر مهدی فاطمه (عج) این حس و حال رو تجربه کنیم. ⚠️ پی نوشت: برگرفته از روایت منقول در کتاب "الغیبة" نعمانی صفحه ۳۹ ✍امیر احتشام/ @Amirehtesham