🌺حبّ علے (علیه السلام) پاك كنندهي گناهان است.
اين قصّه را از كتاب دار السّلامِ مرحوم محدّث نوري (ره) نقل كردهاند كه يكي از علما گفته است:
يك شب من در اين فكر بودم كه عاقبت كار من چه خواهد شد با اين همه گناهان و لغزشها كه از جواني تا به حال داشتهام؟!
چه خوب است كه انسان گاهي با خودش به محاسبه بنشيند و حسنات و سيّئاتش را با هم بسنجد و ببيند در نتيجه چه دارد. ولي يا للأسف كه ما در وادي غفلت زندگي ميكنيم و ناگهان با بانگ جناب عزرائيل (علیه السلام) مواجه ميشويم.
آن مرد عالم ميگويد: من به محاسبهي با خود نشستم كه با اين همه گناهان چه كنم. هرچه فكر كردم يك عمل خوب كه خودم بتوانم آن را قبول كنم و خالصاً لوجه الله باشد غير از حبّ اميرالمؤمنين (علیه السلام) چيزي به نظرم نرسيد.
با خودم گفتم: درست است كه حبّ اميرالمؤمنين (علیه السلام) در عالم آخرت به دادم ميرسد ولي در عالم برزخ با اين گناهاني كه دارم چه كنم!! چون خودشان فرمودهاند: در محشر، ما شما را شفاعت ميكنيم ولي مراقب كار برزختان باشيد. گرفتاريها در برزخ داريم، آيا ميدانيد چقدر در برزخ هستيم؟ شايد صدها سال، هزاران سال در برزخ باشيم تا به محشر برسيم.
اين مرد ميگويد: در همان حال تفكّر خوابم برد، در عالم خواب ديدم در صحراي بيپاياني هستم بسيار وحشتناك با صداهاي هولانگيز، هم تنها هستم و هم برهنه و عريان. فقط لنگي، از ناف تا ساق پا را پوشانده است. بعد متوجّه شدم و ديدم تمام بدنم زخم است، دانههاي سياه مثل دُمَلهاي چركين بدنم را فرا گرفته است، از اين بيابان و تنهايي و بدن غرق در زخم و جراحتم وحشت كردم.
در اين فكر بودم كه ناگهان دو نفر آمدند و گفتند: قيامت بر پا شده و بايد تو را به موقف حساب ببريم. مرا گرفتند و بردند. در بين راه گفتم: ميشود شما مرا نزد پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله )يا اميرالمؤمنين (علیه السلام) ببريد؟
گفتند: نه، ما مأموريت داريم شما را به موقف حساب ببريم، مقداري كه رفتيم ديدم سمت راست مسير، چند نفري نشستهاند. گفتم: اينها چه كساني هستند؟
گفتند: پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين (علیه السلام) و سه نفر ديگرند. وقتي آنها را شناختم، حال تضرّع در من پيدا شد كه اي مولاهاي من؛ به فريادم برسيد.
ديدم پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) به آن دو نفر مأمور اشاره كردند كه او را اينجا بياوريد. وقتي مرا بردند، از شدّت خجالت كه بدنم برهنه و زخمي بود سرم را پايين انداختم، سلام كردم و ايستادم. فرمود: نامهي عملش را بياوريد. نامهي عملم را آوردند و به آن حضرت تقديم كردند. خودم ديدم نامهي سيّئاتم پر است و گناهانم فراوان است، ولي در نامهي حسناتم هيچ چيز نيست، تنها يك سطر با خطّ درخشان نوشته شده است:
🌸 حُبُّ عَلےُّ بْنِ أبيطالِبٍ 🌸
پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) نگاهي به من كردند و فرمودند: ببريدش در ميان آن نهر تا خود را شستشو دهد. بسوي آن نهر بردند و گفتند: خود را بشوي، داخل نهر شدم و خودم را شستشو دادم، تمام زخمها از تنم ريخت و بدنم پاك و سالم شد. لباس پاكيزهاي آوردند بر من پوشاندند. بعد ديدم نامهي سيّئاتم خالي شد و نامهي حسناتم پر شد. در همين حال از خواب بيدار شدم.
گاهي خدا لطفش شامل حال انسان ميشود و صورت باطني و برزخيش را نشانش ميدهد كه تا نمرده است به فكر خودش بيفتد و بفهمد كه چقدر زخم دارد و چه بايد بكند. بعد به ما توجّه ميدهند كه شما هم تا خودتان را شستشو ندهيد بهشتي نخواهيد شد.
آن نهري كه در خواب نشان آن مرد دادند نهر توبه است؛ يعني، تا خودتان را در نهر توبه شستشو ندهيد اين زخمها در اندام جانتان همچنان هست و با اين زخمها ميميريد و در برزخ نيز به وسيلهي همينهامعذّب خواهيد بود.
📚صفیر هدایت شماره ۰۳ _ سلسله مباحث معارفی حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی (ره)
🔆یا عالیُ بِحَقِّ علے ؏َـجِّـلْ لِوَلیِّکَ المُنْتَقِمِ ألْـفَـرَج
🔺
@AmirivaneemalAmir
👊لَعَنَ الله علی عَدُوّکَ یاعلے