✅ روسری همراه 🔸 شهید اسماعیل دقایقی 🔸 در امتحان ورودی قبول شدم و به اهواز آمدم. حجاب آن موقع با الان فرق داشت. یک چادر رنگی می‌‌انداختیم سرمان و زیرش روسری یا مقنعه‌ای نداشتیم. در شهرهای جنوب به دلیل رفت‌وآمد زیاد خارجی‌ها این چیزها زیاد جا نیفتاده بود. مشکل است که یک پسر جوانی به یک دختر جوان از این حرف‌ها بزند،‌ولی خودش آمد و گفت «شما روسری داشته باشید، بهتر است.» می‌گفت «گوش به حرف بقیه ندهید که مسخره‌تان می‌کنند. باید مبارزه را از الان یاد بگیرید.» اولین روسری‌ای که پوشیدم به تشویق او بود. پنج سال از او کوچک‌تر بودم و به او به چشم برادر بزرگ‌تر و باتجربه‌‌تری که می‌داند چه‌کار می‌کند و چه می‌گوید نگاه می‌‌کردم. از آن به بعد هر وقت می‌خواست وارد خانه‌مان شود، اول یا الله می‌گفت. اوایل برایم جا نیفتاده بود، ‌نمی‌فهمیدم باید چه‌کار کنم. بعداً فهمیدم یا الله یعنی این‌که باید حجابمان را کامل کنیم تا او بتواند بیاید داخل. راوی: همسر شهید @Ammar_noghtezan