🔺شیخ محمد تقی بافقی یکی از علمای بزرگ و جلیل القدر و صاحب مقامات و کرامات و در امر به معروف و نهی از منکر بسیار سختگیر و شجاع و بی‌باک بود، چنانکه در یکی از حمامهای قدیم دید سرهنگی ریشش را می‌تراشد. نزدیک آمد و به او گفت: مگر نمی دانی که در اسلام تراشیدن ریش حرام و گناه است؟ چگونه به این گناه اقدام می‌کنی؟ 🔻سرهنگ از جرأت و اهانت ایشان عصبانی شد و کشیده‌ای به صورت شیخ زد و گفت: به توچه که من ریشم را می‌تراشم؟ 🔺شیخ با کمال خونسردی مانند پدری دلسوز که فرزندش را نصیحت می‌کند، طرف دیگر صورتش را به سمت او گرفت و فرمود: یک سیلی هم به این طرف صورتم بزن، ولی خواهش می‌کنم ریشت را نتراش. 🔻سرهنگ از مشاهده ی این حلم و موعظه ی خیرخواهانه از عمل خود پشیمان شد و از سلمانی حمام پرسید: این آقا کیست؟ 🔸سلمانی گفت: این آقا، شیخ محمد تقی بافقی است. 🔻سرهنگ چون شیخ را شناخت بیشتر ناراحت و پشیمان شد. آمد دست آقا را ببوسد و عذرخواهی نمود و بعد به دست ایشان توبه کرد و بالاخره از نفس پاک شیخ، عاقبت بخیر شد. 🌐 http://wiki.fmaroof.ir 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf