#داستانک۸
اسماعیل ۱۲ سال داشت او دوستی داشت که مادر وپدرش نمی خواستند بااو معاشرت کند اما اسماعیل خیلی اصرار داشت که با او صمیمی باشد و معاشرت کند مادرپدر ابتدا فکر کردند باید شدت عمل به خرج دهند اما راه عاقلانه تری برگزیدند، به این ترتیب در بیشتر موارد اجازه دادند دوست اسماعیل در برنامه های خانوادگی آنها شرکت کندهروقت گردش وسینما می رفتند دوست اسماعیل هم با آنها بود.
براثر این معاشرت کم کم دوست اسماعیل عادت های زشت و رفتارهای ناپسندی از خود بروز دادکه اسماعیل پیش از این به آن توجهی نکرده بودپس ازمدتی معاشرت آن دو به کلی قطع شد و حتی کار به جایی رسید که اسماعیل خود را به سبب معاشرت با دوستش سرزنش کرد.
《 آموزگار همراه 🌱 》
╔ ✾ ✾ ✾ ═══════
🆔
@Amozegar_hamrah