دلنوشته 😭😭😭😭😭
*این روزها وقت بیرون رفتن از خانه، جلو آینه که می ایستم، روسری ام را که روی سر می گذارم، حس عجیبی در دلم جوانه می زند*، دیگر مثل قبل تر ها نیست که سریع روسری ام را ببندم و راهی شوم. این روزها روسری ام چقدررر برایم عزیزتر شده، چقدر من را از دور و بری هایم متمایز می کند☺️.
ان قبل ترها، همه کم و بیش مثل هم بودیم. بیست سی گرم پارچه که اتفاقا کلی هم سر طرح و رنگش حساس هستیم روی سر همه ما بود، نه سنگینی داشت و نه گرمای زیادی، اما بوی مسلمانی میدادیم!. عطری که به بعضی عطر و لطافت یاس کبود رسول الله🌸 میداد و برای بعضی اما وزنه ای ۹ تنی بود که گردنشان طاقت وزنش را نداشت، مدام می افتاد و مجبور بودند دوباره این چهارقد اُملی را روی سر بکشند و از جوامع پیشرفته عقب بمانند.
اما
روزها گذشت و دیگر حالا ما دختران شیعه ی امیرالمومنین علی علیه السلام چند دسته شده ایم.
برای برخی چقدر روسری و چادر و مانتوهای بلند و جلوبسته اشان عزیز تر شده☺️، اصلا انگار وقتی می پوشی ، داری شعار میدهی، مبارزه می کنی با همه انها که در سقیفه اسلام را کشتند، با همه آنها که درب خانه آتش زدند و آنها که سر به نیزه زدند تا اسلام نباشد، این راه البته ادامه دارد امروزی تَر تَرَش شده شل حجابی و بی حجابی ، اما باطنش همان کشتن اسلام است، ظاهرش شده آتش زدن پلیس و مغازه و بانک و آمبولانس وووو
البته هر جور حساب کنیم پای باباها خیلی گیر است، نمی شود به زن و بچه نان حلال داده باشی و زیر بیرق حسین علیه السلام برده باشی و در مملکت امام زمان عجل الله مسجد رفته باشی و باز ..........
نمی شود.
همه این ها در همان یک لحظه ای که جلوی آینه ام به ذهنم هجوم می آورند و هزار فکر دیگر.
یاد روزهای: برین اختلاسا رو اول جمع کنین و چهارشنبه های سفید می افتم. وقتی می گفتم: عزیزم نبودن این روسری هیچ تاثیری در خوشبختی تو ندارد، اما نبودنش در بدبختی ات چرا!!! اما باور نمی کرد. یاد سلبریتی هایی که همین عید امسال بود که یکی یکی دست به شفاف سازی میزدند و می گفتند: فلانی به من ت ج ا و ز کرد و بهمانی با من چنین کرد ، و ما مانده بودیم مگر شما با آن همه ارایش و جلوه گری پی افسون مردها نبودید؟! خوب افسون شدند دیگر!!!
و گفتم مرد!!!
آهم جگر سوز است. مرددد برایم تعبیری شیرین داشت، مرد برایم بابای مهربانم بود، مرد عشق💍 زندگی ام بود، مرد برایم حضرت اقایم بود و شهید سلیمانی ام. مرد برایم حاج همت بود و شهید شهریاری ام. مرد بابای آرمیتا بود که برای وطنش از دختر دوست داشتنی اش گذشت. مرد حتی برایم مثل رستم نبود که سهراب را نیرنگ و زد و کشت، مرد برایم حضرت آیت الله خامنه ای بود که یک ملت ، نه که جهانی به او تکیه زده اند، اما این روزها مرد نماهاایی را میبینم که تخریب چی اموال مردم، شده اند یک مشت هیز وطن فروش. همان ها که هی پست می گذارند ، قربونتون برم چقدر بی روسری قشنگ ترین🧐! تو عجب هیولایی هستی، روسری از دختر حضرت زهرا سلام الله علیها میگیری؟!
بی گمان تو اگر پشت در خانه اش بودی همانی بودی که لگد به در می کوبید، همانی که هیزم آتش می زد و پای در می گذاشت ، تو بی شک ان روز هم حرمت نگه نمی داشتی!!!!
این روسری هم شده ماجرایی ؟!؟ هنوز با گیره ی زیبایم در دست مات آینه ام!!!
باید بروم، روسری ام را اما این روزها جلوتر می کشم، چادرم را سفت تر می گیرم، اصلا دیگر بی چادر بیرون نمی روم، می خواهم همه دنیا بدانند چادر من یک قواره پارچه ی معمولی نیست!!!، چادر من اعتقاد من است!!!، چادر من ایمان من است!!!، چادر من پرچم حضرت مهدی عج است!!!. منتظرم بیاید و مطمئنم که او برای سیاهی چادرها ، برای پوشیدگی روسریها، برای حجب و حیای مانتوهای بلند و پوشش دار، برای همه ی حیای ما وقتی با نامحرم حرف می زنیم، و حرف زایچئد و اضافه نمیزنیم!
برای تمام محجوبی مردانمان که مدافع این حجابند و به بی حجاب روترش می کنند، برای غیرت ابالفضلیشان و شیر مردان دلیرمان می آید. یا مهدی چقدددرررر سوختی، که تو این روزها را می دیدی و می دانستی و ما به غفلت گذراندیم. ای فرمانده عمری که تو در آن نباشی و نیایی نیازی به جهنم ندارد، خودش جهنم است، زندگی ای که تمام کنم و به دیدار خدا بروم و بگویم کاری برای امامم نکردم ، ننگ است. مهدی جان، فرمانده من ، بیا
بیاااا که جهان🌎 در التهاب نبود تو ، دارد می سوزد🔥💥🔥
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار