در حیرت هستیم از این همه «بی‌حیایی زنان» که از مردم مسلمان پروا ندارند و «بی‌غیرتی مردان‌» و پدران . و مادران شان که ناموس‌شان را به نمایش چشم‌های بیگانه نهاده‌اند. خیابان، بازار حراج عفت شده است و تساهل، سکه‌‌ی رایج. حرام و‌ حریم و حرمت و حیا را یک‌جا بلعیده‌اند و مستانه، ابلیس را در آغوش خویش فشرده‌اند. به چشم‌ها، بدن می‌فروشند و لذت می‌خرند. این اندازه اصرار بر بدن‌نمایی و عریانی به چه سبب است؟! چه لذتی از ابتلای چشم‌ها و وسوسه‌‌ی دل‌ها می‌برند؟! علاج کدام عقده‌ی نهفته را در برهنگی یافته‌اند؟! رسم در برابر خدا ایستادن و چنگ به صورت شریعت افکندن را از که آموخته‌اند؟! چرا در خیابان، نیم‌جامه‌ی شهرت می‌پوشند و بذر شهوت می‌پاشند؟! اسیر کدام جهل هستند که با تجلی هیچ حقیقتی، برطرف نمی‌شود؟! کدام موعظه می‌تواند اینان را از زنجیر میل‌شان رها سازد؟! چرا «زندگی‌»شان در بدن خلاصه شده و‌ «آزادی‌»شان در بدن‌نمایی؟! چرا از «زن»، عروسک خیابانی ساخته‌اند؟!