پازوکی داشت رو زمین با انگشت چیزی می‌نوشت رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته «حسیـــــن» طوریکه انگشتش زخم شده . ازش پرسیدن: حاجی چکار میکنی؟! . گفت: چون میسر نیست من را کـــــام او عشـــــق بازی میکنـــــــم با نـــــام او ... . 🌸 http://eitaa.com/joinchat/865730578Ce25c5acad0