•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵•
#پارت150
تابستان شصت و يک
ابراهيم در تابستان 1361 که به خاطر مجروح شدن تهران بود، پيگير مسائل آموزش و پرورش شد.
در دورههای تكميلی ضمن خدمت شركت كرد. همچنين چندين برنامه و
فعاليت فرهنگی را در همان دوران كوتاه انجام داد.
٭٭٭
بــا عصای زير بغــل از پلههــای اداره كل آموزش و پرورش بــالا و پايين ميرفت. آمدم جلو و سلام كردم.
گفتم:آقا ابرام چی شده؟! اگه كاری داری بگو من انجام ميدم.
گفت: نه،كار خودمه.
بعــد به چند اتــاق رفت وامضاءگرفت. كارش تمام شــد. ميخواســت از
ساختمان خارج شود.
پرسيدم: اين برگه چی بود. چرا اينقدر خودت را اذيت كردی!؟
گفت: يك بنده خدا دو سال معلم بوده. اما هنوز مشكل استخدام داره. كار او را انجام دادم.
پرسيدم: از بچههای جبهه است!؟
گفت: فكر نميكنم، اما از من خواست برايش اين كار را انجام دهم. من هم
ديدم اين كار از من ساخته است، برای همين آمدم.
راوی: مرتضی پارسائیان
زنـدگۍنامھشهیـدابࢪاهیمهادۍ💜✨
@Antiliberalism