متن شبهه:
این متن فوق العاده زیباست :
منصور حلاج را درظهر ماه صیام از کوی جذامیان گذرافتاد.
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.
حلاج برسفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.
جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند.
حلاج گفت، آنها روزه اند و برخاست.
غروب هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما.
شاگردان گفتند: ما دیدیم که تو روزه شکستی.
حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم.
روزه شکستیم، اما دل نشکستیم..
"آن شب که دلی بود، به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله، به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم، ولی دل نشکستیم"
پاسخ شبهه:
1⃣برای داستان فوق منبعی معتبر پیدا نکردیم و گویا اقتباسی است از حکایتی که از امام چهارم شیعیان، حضرت امام سجاد (ع) نقل شده است.
2⃣از شیوه های زندگی امام سجاد(ع) این که: بسیار متواضع بود، نه تنها از همنشینی با تهی دستان و مستضعفان عار نداشت، بلکه مشتاقانه درکنار آنها می نشست و همچون دوست صمیمی با آنها هم صحبت می شد، بعضی این روش رااز آن حضرت نپسندیدند، و از نشست و برخاست آن حضرت با طبقه پایین دست، انتقادکردند، امام سجاد(ع) در پاسخ آنها فرمود:
«انی اجالس من انتفع بمجالسته فی دینی; من با کسی همنشین می شوم که از مجالست او به نفع دینم بهره مند گردم.
3⃣یک روز امام سجاد(ع) سوار بر مرکب از راهی می گذشت چشمش به جمعی از بیماران جذامی که در کنار هم نشسته بودند و غذامی خوردند افتاد، آنها وقتی که امام را دیدند او را دعوت به خوردن غذا کردند.
امام(ع) آن روز را روزه بود، به آنها فرمود:
«اگر روزه نبودم، در کنار سفره شما می نشستم.» امام سجاد(ع) آن روز به خانه خود بازگشت، دستور داد غذای مطبوعی آماده کردند، آن گاه همه آن جذامیان را به خانه خود دعوت کرد، آنها به خانه آن حضرت آمدند، امام(ع) در کنار آنها نشست وبا هم از غذا خوردند.
به نقل از:
ماهنامه ی پاسدار اسلام، ش 197
کانال بصیرت،پاسخ به شبهات وشایعات
جهت عضویت
@Antishobhe 👈👈👈