﷽ 🔺نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بن ربيعة بن عامر، معروف به وحيد بن كلاب بن عامر بن صعصعه، و مادرش ليلى دختر مالك بن جعفر بن كلاب، و عمويش لبيد شاعر است. فرزندانش عبارت بودند از عباس، جعفر، عبد الله و عثمان كه همگى با امام حسين عليه السّلام در كربلا شهيد شدند.ام النبين در سال 70 قمری رحلت كرد. 📚تاريخ طبرى ج 3، ص 162 و 262 و 343 _ بحار الانوار ج 42 ص 91 🔺روايت شده است كه امير المؤمنين عليه السّلام به برادرش عقيل كه انساب عرب را خوب مى‏ دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود ؛ « مى‏ خواهم زنى برايم خواستگارى نمايى كه از خاندان شجاعت و شيردلان باشد تا فرزند سواركار شجاعى به دنيا آورد. عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را به ايشان معرفى نمود و گفت: در ميان عربها خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم. على بن ابى طالب عليه السّلام با وى ازدواج كرد و عباس، عبد الله، جعفر و عثمان به دنيا آمدند. اين مادر پسرانش را چنان تربيت كرد كه همه شيفته برادر بزرگوارشان امام حسين عليه السّلام بودند و در ركاب آن حضرت شهيد شدند. » 📚تنقیح المقال ، مامقانی ، ج 3 ص 70 🔺ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت و هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت ، درباره ابو عبد الله، حسين عليه السّلام برايم بگو. بشير قتل فرزندانش را يكايك به او خبر داد. ام البنين گفت ؛ رگ قلبم را پاره كردى. بچه‏ هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد اللّه عليه السّلام. از حسين برايم بگو. ام البنين براى عزادارى هرروز همراه عبيد الله (فرزندزاده عباس عليه السّلام) به بقيع مى‏ رفت و نوحه مى‏ خواند و گريه مى‏ كرد و اين اشعار را مى‏ سرود ؛ 🍃« اى آنكه عباس را ديدى، درحالى ‏كه بر دشمن حمله مى‏ كرد و دنبال او از فرزندان حيدر (على عليه السّلام) جنگاورانى بودند، كه هريك داراى يال و كوپالى بودند ، خبردار شدم كه بر سر پسرم آسيبى وارد شده، درحالى‏ كه دستش بريده شده بود ، واى بر من كه ضربه عمود (ميله) سرش را خم كرد ؛ اگر شمشيرت در دستت بود، هرگز كسى به او (تو) نزديك نمى ‏شد. »🍃 📚اعيان الشيعه ج 7 ص 429 و ج 8 ص 389 و می خواند ؛ « اى زنان مدينه ديگر مرا ام البنين نخوانيد و مادر شيران شكارى ندانيد مرا فرزندانى بود كه بسبب آنها مرا ام البنين مى ‏گفته‏ اند و اكنون صبح كردم كه ديگر براى من فرزندي نيست چهار باز شكارى داشتم كه آنها را نشانه تير كردند و رگ و تين آنها را قطع نمودند و دشمنان با نيزه‏ هاى خود ابدان طيبه آنها را از هم متلاشى كردند و و شام كردند در حالى كه همه آنها بروى خاك با جسد چاك‏چاك افتادند اى ‏كاش مى‏دانستم آيا چنين است كه مرا خبر دادند به اينكه دستهاى فرزندت قمر بنى هاشم را از تن جدا كردند » 📚مقاتل الطالبيين، ص 85؛ ادب الطف، ج 1، ص 71 🔺مامقانى پس از نقل حال هنگام ورود بشير مى ‏گويد ؛ «علاقه و ارادتش به حسين عليه السّلام به سبب امر امامت بود (حسين امام و پيشوايش بود) و اينكه به شرط سلامت حسين، مرگ چهار فرزندش را بر خود آسان گرفت؛ نشان درجه عالى ايمان اوست، من او را از نيكان (حسن) به حساب مى‏ آورم. » 📚تنقیح المقال ج 3 ص 70 🔺در نقلی از امام صادق علیه السلام آمده است ؛ « ام البنين همه‏ روزه در بقيع مى ‏رفت و مرثيه مى‏ خواند و مردم گردش جمع می شدند به نوعى كه مروان ( با آن قساوت قلب ) وقتی مرثیه او را می شنید ، گریه می کرد » 📚مقاتل الطالبین ص 56_ قاموس الرجال ج 12 ص 196 پرسمان اعتقادی علیهاالسلام تسلیت باد ✅با آنتی شبهه آگاهانه بپذیریم👇 @Antishobheh