سینه زنی-سبک جاده و اسب مهیاست...... زینبت گشته پریشان مرو مادر من جگرم را تو مسوزان مرو مادر من ترک این باغ    تو ای لا له صد برگ مکن جان زینب    ز خدایت طلب مرگ مکن ای امید همه طفلان مرو مادر من زینبت گشته پریشان مرو مادرمن جیگرم را تو مسوزان مرو مادر من از چه خاموش تو از شورو نوایی مادر تو جوانی ز چه محتاج عصایی مادر ای به جسم پدرم جان مرو ما در من زینبت گشته پریشان مرو مادرمن جیگرم را تو مسوزان مرو مادر من من ندارم گله ای گر تو نگیری ببرم چون که از سینه مجروح تو من باخبرم آخر ای کوثر قرآن مرو مادر من زینبت گشته پریشان مرو مادرمن جیگرم را تو مسوزان مرو مادر من بار دیگر به رویم خنده ی جانانه بزن با همان دست شکسته به سرم شانه بزن خانه را شمع فروزان مرو مادر من زینبت گشته پریشان مرو مادرمن جیگرم را تو مسوزان مرو مادر من در نماز شب و سیر ملکوتت دیدم مردم آن لحظه که در حال قنوتت دیدم تو ز من چهره مپوشان مرو مادر من زینبت گشته پریشان مرو مادرمن جیگرم را تو مسوزان مرو مادر من همچو شمع سحر از داغ خود آبم نکنی صاحب خانه مرا خانه خرابم نکنی ای امید همه طفلان مرو مادر من زینبت گشته پریشان مرو مادرمن جیگرم را تو مسوزان مرو مادر من 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤