بر شانه دارد بیـرقِ شـاهِ خـراسـان را با هر نگاهش می‌کند تصویر باران را از کودکی حکـمِ ولایش می‌شود اِمضا در خردسالی می‌کند او کارِ مردان را هـمراهِ عـالِـم‌ها عَـوالِـم می‌شود خـیـره وقتی به منبر می‌کـند تدریس ایمان را دور از مدینه می‌شـود شاهِ غـریب امّا با بودنِ او شهـر دارد بویِ سلـطان را مانندِ زهـرا مادرش تـفـسیرِ کـوثر بود با خطبه‌هایش زیر ُو رو می‌کرد میدان را دار ُو ندار و دلخوشیِ شاهِ دلها اوست با یک سفارش می‌کند مَست این خُماران را قبل از مُحـرّم پهن کرده سفـرۀ روضه او غسل خواهد داد امشب چشم‌هامان را در کـاظـمـینِ او دلِ تـنگـم حـسینی شد با روضه‌هایش جستجو کردیم جانان را 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹