#حرکت_امام_حسین_از_مدینه
امیراین جهان ناقه نشین شد
گل باغ جنان ناقه نشین شد
به روی مرکب از شهر مدینه
به مکه بی امان ناقه نشین شد
خداحافظ دگرشهر پیمبر
گذارم روی خودبر قبر مادر
وداعی باحسن کردم خدایا
خداحافظ بقیع این بار آخر
فراغم میزند آتش به سینه
به همراهم بود دختم سکینه
شدم راهی به سوی مکه امشب
روم دیگرخداحافظ مدینه
برای رفتنم خوابی ندارم
شب تاریک، مهتابی ندارم
بیا اُم البَنین وقت جدایی است
که دل بی طاقت وتابی ندارم
هوای کوی دلبر بر تنم شد
دگر فصل وداع رفتنم شد
در این طول سفر غارت شوم من
که خاکی زین سفر پیراهنم شد
به همراهم بود این أشجع النّاس
نگردد کی دگر دردوغم احساس
الهی چشم بَد دور از ابالفضل
شود غارت ز بعد ت خیمه عباس
الهی این وداع آخرم نیست
که یارب رازهای مادرم نیست
شدم راهی پس ازمکه به گودال
میان قتلگاه دیگرسر م نیست
اگرچه کاروانها را امیرم
بلارا ازتویارب می پذیرم
شهادت بوده برماجمله عادت
ولی گریم به اولاد اسیرم
زهجران رقیه دل کبابم
اسیره ناله ی طفل ربابم
بنال امشب تو ای (مجنون) برایم
که عاشورا نداده کس جوابم
✅