ادامه شعر مسمط ولادت صاحب الزمان 👇👇 پسر نرجس، آفـتـاب زمـین بهجت و شور هر دل غمگین آرزوی تــمـام صـدیــقــیـن نــور لـیـل و نـهـار مـی‌آیـد مهر جـانانِ خود نگه دارید در دل، ایمان خود نگه دارید عهد و پیمان خود نگه دارید مــرد بـاشـیـم، یـار مـی‌آیـد لحظه لحظه گناه من را دید واسطه شد، خدا مرا بخشید باز چشم از معاصی‌ام پوشید بــا بــدی‌ام کــنــار مـی‌آیــد دیـده‌ام اشـک‌بـار مـی‌بـیـنـد همه را جـز نگـار می‌بـیـند مثـل یـعـقـوب، تـار می‌بیند مــرهـمِ چـشـم تـار مـی‌آیـد از کرامات حضرتش خجلم مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم نـخـلِ خـشـکـیـدۀ کـویرِ دلم با نگـاهـش بـه بـار مـی‌آیـد شده قـلبم به ذکر او مأنوس مُحرمش نیستم هزار افسوس خسته‌ام از فراق، نه مأیوس مــژده بر دل، نگـار می‌آید چهره‌اش انعکاسی از مادر روی دوشش عـبای پیغمبر بر سـر خـود عـمامۀ حیدر یــار بــا اقـــتــدار مــی‌آیــد هـیبـتـش مـثـل هیبت زهـرا وارث نور عـصمت زهـرا بـاز بـا یـادِ غـربـت زهــرا بــر دل او فــشــار مـی‌آیــد می‌شود دولتش به نام حسین سر دهد در جهان، پیام حسین می‌رسد روز انـتـقام حسین صــاحـب ذوالـفـقـار می‌آیـد روضه با آه و ناله می‌خواند روضه از باغ لاله می‌خواند گر که از آن سه‌ساله می‌خواند چـشـم ما هم به کـار می‌آید یـاد عـمـه رقـیـه و حــالـش یــاد آتـش گــرفـتـنِ بــالـش یـاد حــال کـنـار گــودالـش اشـک، بی اخـتـیـار می‌آیـد شاعر: محمد جواد شیرازی 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹