.
#امام_زمان
در فراق دوست
ز هجران تو دارم چشم بارانی در این شب ها
تو را می جویمت ای ماه نورانی در این شب ها
به شوق وصل می مانم فقط آقا بیا بنگر
روم از هجر رویت رو به ویرانی در این شب ها
زدم لاف محبت لیک چون دارم خطا مولا
خودم را کرده ام در خویش زندانی در این شب ها
تو می آیی به دلجویی ز یارانت ، بدین خاطر
نشستم من به نجواهای طولانی در این شب
پریشانی فتاده در میان دوستدارانت
رها کن دوستان را از پریشانی در این شب ها
اگرچه نیستم لایق ، کرامت کن ولی مولا
به پابوست رسم یک شب به مهمانی در این شب ها
به سمت عاشقانت یک نفس جاری کن ای مولا
مناجات جگر سوزی که می خوانی در این شب ها
تو با یاد شهید کربلا می سوزی و ای کاش
مرا هم با نفس هایت بسوزانی در این شب ها
به دامان غم انگیزی که گلگون می شود از خون
مرا چون گوهر اشکت به غلتانی در این شب ها
گذشت آب از سر «یاسر» درین دریا، مکن غیبش
که دارد دیده ای از اشک توفانی در این شب ها
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍