🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 علی تامرگ خود راکرده احساس بـه بستر خـواند گلهای گل یاس در آنـدم روضه ای از کـربلاخواند حسینش را سپرده دست عباس اگــر چــه مــن امیرالمومنینم ولیـکن کـرده اند خـانه نشـینم هرآنچه کرده ای ای کوفه بامن مکــن بــا بچـه هـای نــازنینـم خـــداونــدا، رئــوفـا، مهــربانم دعـایی می کنم از عمـق جـانم دلم تنگ است دیگرکن خلاصم کـه بینــم روی زهـــرای جـوانم هــلا ای آنکه چـون لالـه شکفتی پس ازسی سال رنج آسوده خفتی بــه هنـگام وصـیت ای پــدرجان بگـو درگـوش عباست چـه گفتی؟ بـدو گفـتم کـه ای نـور دوعینم اگر چه میروم در شـور و شینم نبـاشـم کـربـلا عبـاس جـانم ولـی جــان تــو وجــان حسینم خــداحـافـظ عـزیـزان گـل یاس یتیمی را دوبـاره کـرده احساس روم ازجمـع تــان بــاقلبـی آرام شما را می سپارم دست عباس وداع می کـرد اهـل خـانـه اش را گــــرفتـه در بغــل دُردانـه اش را حسن هنگام غسلش بوسه میزد کبــودی هــای روی شـانه اش را دوسـه روزه دل از غصـه هـلاکه دوسه روزه که قلبـم چاک چاکه دوسـه روزه کــه غمخواریتیـمان تــن خــونیـن وپــاکش زیـرخاکه