مسلم بن عقیل4 بسم‌الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول‌الله، السلام علیک یابن فاطمة الزهراء و رحمة الله و برکاته. محاصره حضرت مسلم یکی از گوشه‌های مرثیه حضرت مسلم بن عقیل، محاصره حضرت مسلم توسط لشکر ابن‌زیاد و دستگیری ایشان است که در منابع معتبر ذکر شده است. بعد از آن که پسر طوعه به واسطه رفیقش خبر داد که مسلم کجا حضور دارد، ابن‌زیاد لشکری صد نفره به سراغ مسلم فرستاد. مسلم صدای سم اسب‌ها و هیاهوی مردان را شنید، دعاهایی که مشغول بود و زمزمه می‌کرد را تمام کرد. اسبش را زین کرد، لباس رزم پوشید، عمامه بر سر مبارک قرار داد و شمشیر به دست گرفت. دشمن، خانه طوعه را سنگباران کرد، دسته‌های نی را آتش زده به درون خانه انداختند، مسلم تبسّمی کرد و خطاب به خودش گفت: ای نفس خارج شو به سوی مرگی که هیچ چاره‌ای از آن نیست. رو به طوعه کرد و فرمود: تو آن‌گونه که شایسته و سزاوار بود و انتظار می‌رفت خدمت کردی، به من احسان کردی امیدوارم مورد شفاعت رسول خدا قرار بگیری. خداوند به تو جزای خیر دهد. مسلم فرمود: طوعه درب خانه‌ات را باز کن. طوعه در را باز کرد، مسلم مثل شیر از خانه طوعه بیرون آمد و شروع به جنگیدن کرد. آن‌ها را از خانه طوعه بیرون کرد، تعدادی را به هلاکت رساند. عده‌ای بالای پشت بام خانه رفتند، آتش و سنگ بر سر مسلم می‌ریختند ولی حریف نمی‌شدند. محمد بن اشعثلعنة‌الله‌علیه تقاضای نیروی کمکی کرد و از ابن‌زیاد خواست نیرو بفرستد. ابن‌زیاد گفت اگر تو را به جنگ آن مردی که از مسلم قوی‌تر و نیرومندتر است می‌فرستادم چه کار می‌کردی؟! اگر تو را به جنگ حسین می‌فرستادم چه کار می‌کردی!؟ تو با صد نفر نیرو رفتی حریف مسلم نمی‌شوی، با حسین می‌خواهی چه بکنی!؟ ابن‌اشعث گفت نمی‌دانی مرا به سمت و مقابله کسی فرستادی که شیری نیرومند است، دلاوری باهمت است، مگر می‌شود حریف بشوی. تا این‌که محمد‌بن‌اشعث رو به مسلم کرد و صدا زد: ای مسلم تو در امانی، خودت را بی‌خود به کشتن نده. مسلم فرمود من نیاز به امان حیله‌گران ندارم و شروع کرد این شعر را خواندن: «أَقْسَمْتُ لَا أُقْتَلُ إِلَّا حُرّاً و إِن رَأَيْتُ الْمَوْتَ شَيْئاً نُكْراً» من قسم خوردم که جز آزاده کشته نشوم. اگرچه مرگ را یک چیز ناپسندی می‌شمارم امّا قسم خوردم که با آزادگی و با آزاد مردی کشته شوم. مسلم جنگید و جنگید تا مجروح و ناتوان شد. فرمود: چه شده که مرا سنگباران می‌کنید؟! انگار دارید کافر را سنگباران می‌کنید. مگر من کافرم؟! من از خاندان پیامبران نیکو هستم. امّا باز بر او حمله کردند، او هم حمله می‌کرد و به جای اوّلش برمی‌گشت. بر در خانه‌ای تکیه زد، دوباره محمد بن اشعث گفت تو در امانی، حفظ جانت بر گردن من است. باز مسلم حمله کرد و دشمن عقب‌نشینی کرد، تا این که عرضه داشت خدایا تشنگی بر من غالب شده، خدایا تشنه‌ام، سیرابم کن. امّا کسی جرأت آب دادن به مسلم را نداشت. دسته‌جمعی به مسلم حمله کردند، شخصی بر لب بالای مسلم ضربه‌ای زد و مسلم هم به گردن او ضربه زد و او هلاک شد. شخص دیگری ضربه‌ای از پشت به مسلم زد، مسلم بر زمین افتاد و جمعیت به روی او ریختند و مسلم را اسیر کردند. این هم بخش مرثیه محاصره و دستگیری حضرت مسلم. پروردگار عالم معرفت ما به مقامات ملکوتی اولیاءش بیشتر بفرماید و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. 1- لهوف، جناب سید بن طاووس، ص 120. ابن‌اعصم در الفتوح، ابن اعصم، ج 5، ص 55.