❇️ صدای کسیکه مرا بخواند بگوش من میرسد
و عن أبي عليّ الأشعريّ عن الحسن بن عليّ الكوفيّ عن عليّ بن مهزيار عن عثمان بن عيسى عن ابن مسكان عمّن رواه عن أبي عبد اللَّه عليه السلام: إنّ داود لمّا وقف بعرفات نظر إلى الناس و كثرتهم فصعد الجبل و أقبل يدعو، فلمّا قضى نسكه أتاه جبرائيل فقال له: يا داود! يقول لك ربّك: لم صعدت الجبل؟ ظننت أنّه يخفى عليّ صوت من صوت؟
ثمّ مضى به إلى جدّة «۱» فرسب به في البحر مسيرة أربعين صباحا في البرّ فإذا صخرة فلقها فإذا فيها دودة فقال له: يا داود يقول لك ربّك: أنا أسمع صوت هذه الدودة في بطن الصخرة في قعر هذا البحر فظننت أنّه يخفى عليّ صوت من صوت؟
و از ابو على اشعرى از حسن بن على كوفى از على بن مهزيار از عثمان بن عيسى از ابن مسكان از كسى ديگر از ابوعبداللَّه عليهالسلام روايت كرده كه حضرت فرمود: «هنگامىكه داود عليهالسلام در عرفات توقف كرد و به مردم نگاه نمود و از كثرت تعداد آنها آگاه شد، رفت به بالاى كوه عرفات و شروع به دعا نمود. وقتى كه مراسمش به پايان رسيد، جبرئيل بر وى نازل شد و گفت: اى داود! خداوند مىفرمايد: چرا بالاى كوه رفتى و مناجات كردى؟ ترسيدى كه من صداى تو را در پائين كوه نشنوم؟»
«بعد جبرئيل داود را با خود به كنار رودخانه برد و با وى به داخل دريا فرو رفت و مسير چهل روز در صحرا را در دريا پيمودند. در آنجا يك صخرهاى بود آن را كندند و از داخل آن يك كرمى بيرون آمد. بعد جبرئيل به داود گفت:
اى داود! خداوند مىفرمايد: من صداى اين كرم را كه در ميان سنگ و در داخل دريا قرار گرفته مىشنوم. پس تو گمان كردى صداى كسى كه مرا بخواند بگوش من نمىرسد؟» (۱)
📚منبع
(۱) الجدّة: شاطئ النهر
الجواهر السنية فی الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)، شیخ حر عاملی، ص ۱۷۲
#دعا_و_مناجات
#عرفه