9⃣جانبازی و شهادت
#حضرت_عباس_علیه_السلام :👇
✅امام سجاد(ع) در طی روایتی می فرماید :
📋《رَحِمَ اللهُ عَمّی العَبَّاسَ فَلَقَد اَثَرَ وَاَبلَی وَ فَدَی اَخاهُ بِنَفسِهِ حَتَّی قَطَعَت یَدَاهُ》
♦️خدا رحمت کند عمویم عباس(ع) را که حثیثت ایثار و جانبازی نمود و جانش را فدای برادر نمود تا آنجا که دستهایش قطع شد.(۱)
در روز عاشورا؛ هنگامی که عباس(ع) وارد شریعه فرات شد، مشکش را پر از آب کرد و به اميد رساندن به لبان تشنه، بدون قصد درگيری به طرف خيمه ها حرکت کرد، اما دشمن مانع او شد.
📋《وَ اَحَاطُوا بِهِ مِن کُلِّ جَانِبِِ فَحَارَبَهُم مُحَارِبَةَ الاَبطَالِ فَاَخَذُوا يَرمُونَهُ بِالنِّبَالِ مِن کُلِّ جَانِبِِ حَتَّی صَارَ دَرعُهُ کَالقُنفُذِ مِن کَثرَةِ السِّهَامِ》
♦️پس دشمن سر راه او قرار گرفت و مانع از رسيدن عباس(ع) نزد امام حسين(ع) شد و او را محاصره کردند.
عباس(ع) هم با قهرمانانی که نامدار بودند و از خيل دشمنان محسوب مي شدند، درگير شد. دشمنان دسته جمعی او را تيرباران کردند به حدی که زره او مانند خارپشت شد.(۲)
در نقلی آمده است که؛
📋《اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ(ع) عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ(ع) لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیدَاً》
♦️عبّاس(ع) را از امام حسین(ع) جدا کردند و او را احاطه نمودند تا آن که وى را شهید نمودند، امام حسین(ع) در مرگ برادر به شدّت گریست.(۳)
پس دستور تیراندازی مجدد داده شد و از هر ناحیه تیری سمت عباس(ع) حواله می شد.
📋《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》
♦️ناگاه تيرى به طرف او آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.
📋《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》
♦️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
در این هنگام؛ مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد.
📋《فَانقَلبَ عَن فَرَسِهِ》
♦️پس عباس(ع) از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد.
📋《وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي!》
♦️در حالی که فرياد می زد : ای برادر مرا دریاب!(۴)
امام(ع) بعد از شنیدن صدای عباس(ع) خود را نزد او رساند.
لشکر دشمن، با آمدن امام(ع) پا به فرار گذاشتند.
📋《فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى》
♦️وقتى امام حسين(ع) آمد و عباس(ع) را ديد كه از پاى در آمده است، گريان شد و فرمود :
📋《الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》
♦️هم اکنون پشتم شكست و راه چاره ام اندك شد.(۵)
حسین(ع) اکنون نظاره گر، عباسی است که توسط دشمن قطعه قطعه شده بود.
نقل شده است که؛
📋《وَ قَطَعوا يَدَيهِ ورِجلَيهِ حَنَقَاً عَلَيهِ، ولِما أبلى فيهِم وقَتَلَ مِنهُم》
♦️همچنين دشمن، دست ها و پاهاي عباس(ع) را از سرِ كينه ورزى با او و به سبب گرفتارى هايى كه برايشان به وجود آورده بود و كُشتارى كه از آنها كرده بود ، قطع كردند.(۶)
در نقلی دیگر آمده است که؛
📋《وَ ضَرَبَهُ مَلعُونُ بِعَمُودِِ مِن حَدِيدِِ فَقَتَلَهُ》
♦️در این هنگام شخصی با عمود آهنی بر سرش کوبید و او از مرکب بر زمین افتاد.(۷)
پس حضرت(ع) دیگر سوار مرکب نشد، گویا طاقت نداشت، عنان مرکب را به دست گرفت و به سوی خیمه ها حرکت کرد و وقتی زنان و دختران دیدند امام(ع) می آید، از همه زودتر حضرت سکینه(س) به جانب پدر آمد و گفت :
📋《أَبَتَا هَل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّی العَبّاسِ(ع)؟!!》
♦️پدر جان! از عمویم عباس(ع) خبر داری؟
امام حسین(ع) با شنیدن سخنان حضرت سکینه(س) گریه کرد، سپس فرمود :
📋《یَا بِنتَاهُ! اِنَّ عَمَّکَ قَد قُتِل!》
♦️دخترم! همانا عمویت عباس(ع) کشته شد.(۸)
📚منابع :
۱)أمالی شیخ صدوق، ص۴۶۲
۲)مناهج البكاء حويزی، ج۱، ص۱۴۰
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۸
۴)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
۵)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
۶)شرح الأخبار نعمان مغربی، ج۳، ص۱۹۳
۷)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۲
۸)ترجمه مثیر الاحزان ابن نمای حلی، ص۲۶۰