#زمینه_حضرت_عباس(ع)
بدجوری میسوزه قلبم ، این لحظه های غمبار
وای بحال خیمه های ، تنها و بی علمدار
چرا ماه آسمونم ، توو خاک و خون نشستی
کُمَکَم کن پاشم از جا ، پُشتم رو بد شکستی
قرار نبود تنهام ، بذاری اینجوری
چیکار کنم حالا ، با غصه ی دوری
جا شده توو جسمت ، اینهمه تیر زوری
پاشو از رو خاک حسین مونده تنها
وای از زینب و غروب عاشورا
سقای حرم ابوفاضل عباس
گریه داره حال و روزت ، سقای تشنه کامم
بازو رو خاک میزنی که ، پاشی به احترامم
دیگه کار از کار گذشته ، بی فایده س غصه خوردن
چه بلایی بر سر این ، قد و قامت آوردن
فرق سرت بدجور ، شکسته تا ابرو
کی دستات و اینطور ، بُریده از بازو
برات بمیرم من ، اون قد و قامت کو؟!
توی علقمه پیچید بوی زهرا
وای از زینب و غروب عاشورا
سقای حرم ابوفاضل عباس
شد امیدم ناامید و ، دیگه تنهاترینم
سخته واسم تکیه گام و ، توو این اوضاع ببینم
قربون دست بریدت ، که رو خاک زمینه
هنوزم چشم انتظاره ، تو نشسته سکینه
چیکار کنم تنها ، با کوه غم بی تو
خواهرمون تنهاست ، برادرم بی تو
بد ضربه ای خوردن ، اهل حرم بی تو
ذکر اهل خیمه آه و واویلا
وای از زینب و غروب عاشورا
سقای حرم ابوفاضل عباس
✍ بهمن عظیمی
➖➖➖➖➖➖➖➖