#شور_عاشورایی
بنداول
عازم میدان شده ثاراله
داره میلرزه یا عباداله
عرش یزدان از این همه غربت
اولین نیزه تا شکست حرمت
بر زمین افتاد شاه بی لشگر
آمد از جنت حضرت مادر
آمده احمد با علی با هم
با خود آوردن مجتبی را هم
قتلگاه هست و پیکری بی جان
جبرئیل آمد واله و حیران
آه و واویلا ..
بند دوم
یک طرف خولی می زند فریاد
شمر ملعون هم اذن و فرمان داد
همگی با هم بروید گودال
بزنید با هم تا رود از حال
بعد این فرمان همهمه بر پا
می رسد بر گوش ناله ی زهرا
یکی با نیزه یکی با شمشیر
می زنند ضربه از رو ُ از زیر
می رسد حالا نوبت قاتل
میکشد خنجر آدمی جاهل
آه و واویلا ..
بند سوم
روبروی او حنجری تشنه
میکشد حالا بر گلو دشنه
خنجرش کندُ وقت او بسیار
این کشیدن را می کند تکرار
وای من با پا فاتحه را خواند
تن آقا را زد و برگرداند
ضربه ها را زد به رگ و گردن
از ملائکه ها عده ای مردن
سر جدا گشتُ نیزه ها بر پا
می برن راسش روی نی حالا
آه و واویلا..
بند چهارم
می رسد زینب به لب گودال
سر نعش او دائما جنجال
پیرهنش بردن حتی انگشتر
جای سالم نیست روی این پیکر
ناگهان خم شد از ادب خواهر
بوسه زد روی رگهای حنجر
شمر ملعون هم بد شده حالش
می دهد فرمان خیمه ها آتش
زینب از گودال رفت سوی خیمه
کودکان بی تاب آنسوی خیمه
آه و واویلا..
به قلم : یاسر محمدی