گرچه زینب بود تنها غصه دار کربلا آفرینش جملگی غرق عزای زینب است تا برادر را مقطّع دید بر صحرا بگفت مصحف اینجا پاره شد دیگر چه جای زینب است عصر گشت و چشم چرخاند و نبودش محرمی این زن آواره ی تنهای تنها زینب است مرده بود اسلام و تنها جثه ای مردار بود آنکه در دین بر دمید همچون مسیحا زینب است ما رایت الا جمیل چشمان زیبای حسین ما نطقتِ عن هوی فریادهای زینب است هر کسی آن خطبه های عشق و اتش دید گفت این صدای حیدر است اکنون ز نای زینب است در ته پستو فراوانند زنهای عفیف آن عفیف کوچه و بازار و صحرا زینب است غم فراوان گشت بعد از قتل مولا مان حسين انکه بر دوشش گرفت انبوه غم ها زینب است انکه فرزندان خود را داد در کرب و بلا لیک خم بر ابرویش ناورده گویا زینب است تن به صحرا مانده و راس حسین همراه اوست زینب اکنون با حسین است و حسین با زینب است قهرمان کربلا بنشسته میخواند نماز این کمر بشکسته و این دخت زهرا زینب است ✍استاد علی فرخی