۴
(کوفه)
من زینب آل رسولم
دختر زهرای بتولم
من با شما در گفت و گویم
درد دلم را من بگویم
سر حسین است رو به رویم
حسین من عزیز زهرا۳
من زینبم مردم کوفه
جان بر لبم مردم کوفه
پیغمبر کرب و بلایم
سفیر شاه سرجدایم
نام حسین شور و نوایم
حسین من عزیز زهرا۳
از بس شماها بی وفایید
بی غیرتید و بی حیایید
ننگ دو عالم را خریدید
در قتلگه خنجر کشیدید
سر حسینم را بریدید
حسین من عزیز زهرا۳
مردم کوفه بد سرشتید
مهمان تان از کینه کشتید
در کربلا غوغا به پا شد
خونین دل آل عبا شد
سر حسین من جدا شد
حسین من عزیز زهرا۳
خواهم گل رویت ببویم
خون از رخ ماهت بشویم
گو در کجا بودی تو دیشب
جانم رسیده بی تو بر لب
خون از غمت شد دل زینب
حسین من عزیز زهرا۳
داغت زده آتش به جانم
سوزانده مغز استخوانم
بی تو گل باغ مدینه
پر می زند روحش ز سینه
کن یک تکلم با سکینه
حسین من عزیز زهرا۳
امان ز مردمان کوفه
داغت زده بر دل شکوفه
حسین ز رگ های بریده
قرآن بخوان ای نور دیده
بنگر قد زینب خمیده
حسین من عزیز زهرا۳
بر زانویم قوت نمانده
داغت مرا از پا فشانده
خون گلویی که بریده
بر روی نیزه ات چکیده
رنگ سکینه ات پریده
حسین من عزیز زهرا۳
.