دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد ببا برگرد خیمه ای کس و کار م منو تنها نگذار ای علم دارم اب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 میگشم منت اگر تیر به چشمم بزنید ولی ای قوم شما تیر به مشکم نزنید   🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 در حرم، چشم انتظاران فراوان داشت؛ حیف علقمه بی‌تاب بود، آن‌روز مهمان داشت؛ حیف   سهم آبش را سه‌روزی سهم طفلان کرده بود روی لب‌ها از ترک، زخمی نمایان داشت؛ حیف   رفت سمت خیمه‌ها امّا هوا تاریک شد علقمه از تیغ و تیر و نیزه، باران داشت؛ حیف   خم شده بر مشک امّا دست‌ها را جا گذاشت این پناه خیمه‌ها ردّی شتابان داشت؛ حیف   یک سه‌شعبه آمد و درجا سه‌جایش را شکست حیف شد ماه حرم؛ انبوه مژگان داشت؛ حیف   مشک را وقتی به دندان داشت، چشمش را زدند مشک را وقتی به دندان داشت، دندان داشت؛ حیف   کم‌کم از قدّ رشیدش در مسیرش ریخت ریخت کاش‌کی این ضربه‌های سخت، پایان داشت؛ حیف   با عمود آهنین افتاد با صورت زمین بین صدها درد، این دردی دو چندان داشت؛ حیف   خورد با صورت زمین؛ پهلویش امّا درد داشت پیش چشم فاطمه، دستان لرزان داشت؛ حیف   می‌زدند و دور می‌گشتند و هی می‌آمدند لشکری که چندصد قاری قرآن داشت؛ حیف   تا تکان می‌خورد، جمعیت به هرسو می‌دوید لشکری که تیغ عریان داشت، او جان داشت؛ حیف   خواهری از خیمه دارد روسری می‌آورد مادری بی‌شیر هم طفلی به دامان داشت؛ حیف   دخترک کنج خرابه، دست بر مویش کشید با خودش می‌گفت روزی هم عمو، جان داشت؛ حیف  🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 کربلاکعبه عشق است ومن در احرام شد در این کعبه عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به ابی که نصیب تو نشد چشم من داد ازین اب روان تصویرم باید این دیده واین دست کنم قربانی تا که تکمیل شود حج من وتقصیرم بدنم را بسوی خیمه اصغر نبرید چون خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم می کشم منت اگر تیر به چشمم بزنید ولیرای قوم شما تیر به مشکم‌نزنید این امانت بود ازسکینه وهم اصغرم پیش طفلان برادر شرمسارم نکنید 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 چون اختراندعشق زهر سو به نیزه شد دانی چگونه ان سر مه رو به تیزه شد ازبس شکاف زخم عموذش عمیق بود تنها سری بود که زپهلو به نیزه شد 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 این دست زتن بریده بادا ازحلقه برون دو دیده بادا عمو را که ندیدم شده قطع امیدم روم خیمه بگویم که شد کشته حسینم دلم تاب ندارد حرم اب ندارد علی خواب ندارم روم خیمه بگویم که شد کشته عمویم عباس عمو جانم ما اب نمیخواهیم۰ از چه ای سرو من سرنگون شده ای ای گل یاسمن غرقه خون شده ای شمس وماه من بخداهستی شمس وماه من تکیه گاه من. .