نوحه ورود اهل بیت ع به شام
کنار دروازه ی ساعات
خون شد دل عمه ی سادات
در شام غم محشر به پا بود
بدتر ز داغ کربلا بود
سر حسین بر نیزه ها بود
ای شاه دین ابی عبد الله۳
کرد از حسین و کربلا یاد
گفتا چنین حضرت سجاد
امان ز ظلم مردم شام
کف می زدند در ملاء عام
بر ما زدند سنگ از لب بام
ای شاه دین ابی عبد الله۳
این سر خونین حسین است
بر فاطمه نور دو عین است
در کربلا سویش دویدند
در قتلگه خنجر کشیدند
از پشت سر سرش بریدند
ای شاه دین ابی عبد الله۳
دست اسیران را ببستند
قلب یتیمان را شکستند
گرد اسیران می زدند صف
هر دم زدند چنگ و نی و دف
در پیش سرها می زدند کف
ای شاه دین ابی عبد الله۳
گل های دین پژمرده بودند
کتک ز دشمن خورده بودند
در بین مردم ولوله بود
زینب امید قافله بود
پاهای شان پر آبله بود
ای شاه دین ابی عبد الله۳
از این مصیبت در عذابند
عازم سوی بزم شرابند
همه ز عشق حق لبالب
جان همه رسیده بر لب
سوزد دل حضرت زینب
ای شاه دین ابی عبد الله۳
بزم می آن بی حیا بود
رو به رویش تشت طلا بود
حسین دم از محبوب می زد
یزید به لب ها چوب می زد
بر آن امام خوب می زد
ای شاه دین ابی عبد الله۳
.