002 Darvazeye Saat.mp3
8.39M
حاج ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم خوب آماده ی مهمانی مان می کردند هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد . میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد میخ تیری شد و در چشم علمدار افتاد تمام غصه ام این است ؛ پشت پا بخوری تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری ..•🥀• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴