ای گیسو کمنده زینب
ای ماه بلند زینب
تشنه بودی آب میخوردن
موتو به نسیم سپردن
دست روی سرم گذاشتم
پیراهنت و که بردن
هر شب باید مجنونت شم؛ لیلا کیه لیلا تویی قربونت شم…
بی سر و بی سامونت شم، کاش کی یک شب کرب و بلا مهمونت شم!
دلتنگ حرمتم بی کی بگم دردامو به تو نگم به کی بگم…
حسین آقا جان..
غروب جمعه بعد عاشورا دلگیر شد
دنیا دلگیر شد دنیا دلگیر شد
همین که شمر سر رو برید
زهرا دلگیر شد زهرا دلگیر شد
میگن یکی برات یه کاسه آب آورده ای نیزه خورده
خودت بگو کی پیرهن کهنه ات رو در آورده ای نیزه خورده
کج میبریدن
حلقومت رو رج به رج میبریدن
همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
دست قاتل اگه به سرش برسه
➖➖➖➖➖➖➖