🏴 🏴 🎤مداح :حاج احمد صفاری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ من آن شمع سرآپا آتشم کز ناله خاموشم سرشکم سرخ و اندامم کبود و خود سیه پوشم همیشه طفل کوچک جا در آغوش پدر دارد من ویران نشین باشد سر بابا در آغوشم لبان تشنه ات رابوسه دادم سوخت لبهایم ازاین پس غیراشک چشم خود آبی نمی نوشم درآن روزی که زیورهای ما راخصم غارت کرد نمی گویم چه شد آن قدر گویم پاره شد گوشم ز زهرا مادرخود یاد دارم راز داری را از آن رو صورت خود را ز چشم عمه می پوشم اگر گاهی رها می شد ز حبس سینه فریادم به ضرب تازیانه قاتلت می کرد خاموشم فراق باب و سنگ اهل شام و خنده ی دشمن من آخر کودکم این بار سنگینی است بر دوشم 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴