.
*میگن کسی که میخواد از دنیا بره حتی دکمه های پیراهنش رو هم باز کنید..لحظات آخر محتضر میگن حتی یه دونه پارچه هم رو سینه اش نباشه..عمر در نگاه محتضر طولانیه.. اما در نگاه ما میگن دیدی تو چشم بهم زدنی از دنیا رفت.
"فَمَنْ یمُتْ یرَنِی" علی علیه السلام فرمود:
اگر قرار باشه کسی که از دنیا میره علی رو ببینه اون یه لحظه براش طولانیه همه حسرت میخورن تا آخر عمرشون. علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم.علی اینه و ما جدی نگرفتیم راهش رو نرفتیم.اما بدا به حال اونایی که میگن علی اینه و ما باهاش دشمنی کردیم. اونام که از دنیا رفتن لحظه های آخر گفتن وای علی اینه و ما خونه اش رو آتیش زدیم..لحظه آخر عمر برا محتضر طولانیه ..رسول خدا احترامش برای همهٔ ملائکه فرض واجبه اما وقتی میخواد از دنیا بره باید رعایت بشه سبک بشه..* همچین که شیش ماهه تیر خورد ابی عبدالله بند قنداقه رو پاره کرد بچه راحت دست و پا بزنه.
لحظه های آخره حسن رو میگیرن حسین میره حسین رو میگیرن زینب میره..حسنین خودشون رو روی سینه ی رسول خدا انداختن امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت.ابی عبدالله رو سینه ی پیغمبر..علی اومد با نوازش اینا رو برداره.لحظه های آخر پیغمبر با آرامش جان بده.تا غومد برداره پیغمبر فرمود: علی جان رهاشون کن. حسین باید رو سینه ام باشه..حسنم باشه اینا باشن من راحت جان میدم....
هفتاد وپنج روز، یا چهل وپنج روز یا نود وپنج روز یکی از این روایات، شب بود همین دوتا بچه دوباره روی سینهٔ مادر افتادن، مادر بین کفن. علی بچه ها رو بلند نکرد.هاتفی صدا زد علی بچه ها رو بردار عرش به هم ریخته از ناله، بچه ها رو از رو سینه مادر بردار عالم داره از مدار خارج میشه.. علی یتیمهای فاطمه رو با ا حترام برداشت.حسین یتیمهای امام حسن رو با احترام برداشت..
یه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بی سر بابا افتاد هزار و نهصد و پنجاه زخم با تازیانه بلندش کردند .."یا اَبَتاه اُنظُر اِلی عَمَّتیَ المَضروبَه"
برگردیم مدینه...بچه ها رو از رو سینه پیغمبر برداشت. رسول خدا نگذاشت گفت اینا باشن من راحت جان میدم این یه سنگینی حسن وحسینم لازمه باید رو سینه ی من باشن. این یه سنگینی بود رو سینه ی رسول خدا..این عبارت تو مقتل هست خانم زینب اومد ازبالای گودال دید"وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه"حسین..
.