نوحه ۲۸ صفر زبانحال امام حسن مجتبی ع من امامِ حسنم، من غریبم غریب زاده ی فاطمه ام، از حرم بی نصیب قبر من خاکی و، سایه نیست بر سرم دل بسوزد برا، من که بی زائرم... من امامِ حسنم، کشته ی زَهر جفا پسر حیدر و...، نوه ی مصطفی... من غریبم غریب، از حرم بی نصیب من امامِ حسنم، من غریب وطنم... از جفا هنسر من، زَهر کین داد مرا بر زمین افتادم، سوختم از سر و پا دست و پا میزدم، روی خاک زمین چیره شد در تنم، آتش زَهر کین روی پاهای حسین، آن زمان بود سرم شد برون از دهنم پاره های جگرم یک زن ناجیب، بوده من را نصیب من امام حسنم، من غریب وطنم من غریبم غریب، از حرم بی نصیب من امامِ حسنم، من غریب وطنم لحظه ی آخر عمر، یاد یک مَقتَلم ماجرای کربلا، شعله زد بَر دلم لا یَومَ کَیَومِک اَباعبدالله... وای از غربت تو یا حسین ثارالله سر جدا می شوی، کُشته ی پاره تَن ای حسین می شود، جسم تو بی کفن بی یار و بی حبیب، صید شِیبُ الخَضیب ای برادر حسین، ای برادر حسین... من غریبم غریب، از حرم بی نصیب من امامِ حسنم، من غریب وطنم (دلسوخته)