🏴 🏴 ✍شاعر:سید ناصر اسماعیل نسب، علیرضا عباس بیگی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بند1⃣ یه دل تُو صحن رضا؛ پایِ ضریح گرفتار یه دل تُو قم برایِ ؛ زیارته بی قرار بین دو راهی موندم؛ مشهد برم یا که قُم حضرت معصومه یا؛ اینکه امامِ هشتم ..... ایوون طلا صحنِ گوهرشادِ رضا آبِ شفا دَمِ اسماعیل طلا از غصه ها تُو حرم میشی رها اما تُو قم میشنوی بویِ بهشت از هیبتش علّامه هان در شگفت منو خدا واسه نوکریش سرشت بی بی معصومه(س) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بند2⃣ کفتر مشهد و قم ،شده دل آوارم عمری گداییه این ،طایفه شده کارم امشبو پر میگیرم ،تا حرم کریمه از بی بی معصومه جان ،عرض سئوالی دارم ...... اون روزی که به شهر قم رسیدی از اهل قم بگو خانم چی دیدی از مردم این شهر چیا شنیدی بی بی بگو تو رو کجا ها بردن دور رو برِ محمل تو چی خوندن اینجا تو رو به دست کی سپردن بی بی معصومه(س) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بند3⃣ چه روزی بوده اون روز ،تو جمع مردم قم تا رسیدم به این شهر ،شدم پر از تبسم به دور محمل من ،هی صلوات میدادن اونقد برام گل ریختن ،لای گلا شدم گم ..... این احترام به خواهرِ امام بود رویِ لبا دائم عرضِ سلام بود ابلاغ دین سرمشق هر کلام بود اما تُو شام زینب اسیرِ دشمن بجایِ گُل براش نیزه میچیدن جایِ سلام بهش دشنام میدادن آه و واویلا