#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸
به حضرت امّالبنین علیهاالسلام هم میگفتند: «یا روز فقط گریه کن یا شب؟!»
در نقلی آمده است:
🥀 از بسیاری اندوه و محنت
حضرت امّالبنین علیهاالسلام، مردم
مدینه به تنگ آمده و به او پیغام دادند: ای مادر عباس! ما میدانیم که در این مصیبت حق داری و دل تو به داغ
شهیدانِ غریب میسوزد! لکن درخواست ما از تو آن است که تو
روز گریه کنی و
شب آرام گیری و یا
شب نوحه کنی و
روز آرام گیری؟!
🥀 حضرت
امّالبنین علیهاالسلام در جواب ایشان پیغام فرستاد: ای مردم مدینه!
مرا معذور دارید که آرام و قرار از من رفته و طاقت من در این
مصیبت عظمی طاق شده است! ای مردم مدینه! امیدوارم که هیچ یک از شما را مثل من مصیبتی واقع نشود!
🥀 راوی گوید: بعد از آن،
حضرت امّالبنین علیهاالسلام چون که
صبح میشد چادر به سر میکرد و به قبرستان
بقیع میرفت و تا
شام گریه و زاری و نوحه و بیقراری میکرد چنان که هر کسی از آن راه می گذشت و
نالههای جانسوز او را می شنید بیاختیار سیل اشک از دیده جاری مینمود و چون
شب میشد به شهر میآمد تا
صبح ناله می کرد و
ساعتی آرام نمیگرفت.
📚عین البکاء، بروجردی، ص۴۵۱، بازنویسی شده (نسخه خطی)
✍
من اگر گریه برایت نکنم پس چه کنم
روضه خوانی به عزایت نکنم پس چه کنم
چه کنم مادرم و داغ جوان سنگین است
تا دمِ مرگ صدایت نکنم پس چه کنم
من که از قبر تو و کرببلا دورم... دور
شهر را کرببلایت نکنم پس چه کنم
باز هم سائل هرساله تو پشت در است
یادِ آن دست عطایت نکنم پس چه کنم
ماهِ من ، بعد تو چشمم که میافتد بر ماه
تو بگو باز هوایت نکنم پس چه کنم
پسرم دست تو را دست خدا میبوسید
گریه بر دست جدایت نکنم پس چه کنم
تو سرت خورد عمود و سر من درد گرفت
گریه بر فرق دوتایت نکنم پس چه کنم
تیر بر مشک تو خورد و جگرم تیر کشید
من از آن تیر شکایت نکنم پس چه کنم
میرسید آب اگر خیمه نمیسوخت دلم
من به جای تو سِقایت نکنم پس چه کنم
رفت بر نیزه سرت زودتر از رأس حسین
همهی عمر دعایت نکنم پس چه کنم
پسر فاطمه! عالم به فدای سر تو
پسرم را که فدایت نکنم پس چه کنم
غم بیمادری از بیکفنی سختتر است
جای او گریه برایت نکنم پس چه کنم