#⃣ #⃣ #⃣ *از اون موقعی که این کاروان از مدینه بیرون آمد اُم البنین می آمد کنار قبرستان بقیع صدا میزد دیگه به من اُم البنین نگویید...* دیگر مرا اُم البنین نخوانید مرا دگر به این سَمَت ندانید *من نبودم کربلا ببینم کربلا با عباسم چیکار کردن، ولی برام خبر آوردن دستات هاشو از بدنش جدا کردند، واویلا، دیده اید آدم از بالای بلندی بخواد روی زمین بیاید، باید این دست هارو جلو صورت بگیره، با صورت نیاد روی زمین، یالله، اباالفضل که دست در بدن نداشت، بمیرم، یه وقت دیدن آقا باصورت به روی زمین...* ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد وَ سَقَطَ العباس