دوش بر گوشم رسيد اين مژده از جان آفرينم
کايد از ره آن نگار دلنواز دل نشينم
گفتم اي مه از کدامين آسمان باشي بگفتا
شمس ايوان ولايت عروة الوثقاي دينم
نور چشم مصطفايم .نو گل خير النسايم
اولين فرزند دلبند امير المومنينم
من وليعهد علي و زيب دامان بتولم
افتخارم بس که سبط رحمة اللعالمينم
به حسن نام و حسن حُسن و حسن خوي و شمايل
يوسف مصر ملاحت مالک الملک يقينم
من امام مجتبي يم زينت ماه خدايم
رمز نون و انمايم متن قرآن مبينم
من همان ماه تمامم جلوه ماه صيامم
شاهد صلح و قيامم وجه رب العالمينم
من پناه فرشيانم قبله گاه عرشيانم
هم که باشد کهکشان را سر به سر زير نگينم
مقتداي عالمينم داد رس در نشاتينم
حافظ راه حسينم نور چشم مومنينم
باغ دين را باغبانم شمع بزم عاشقانم
ناظر خلقت ز خلق اولين و آخرينم
صبر شد حيران ز صبرم غربتم پيدا ز قبرم
در غم و درد و مصيبت پيشواي صابرينم
داغ جدم اولين داغ جگر سوزي که ديدم
خوشدلم بود از وجود باب و مام نازنينم
مادرم هم رفت از دنيا به سن نو جواني
کاش بعد از مادرم من روي قنفذ را نبينم
من به چشم خويش ديدم صورت نيلي مادر
از غم روي کبود از سيلي اش ماتم نشينم
فرق بابايم ز شمشير جفا شق القمر شد
شاهد قتل پدر از ظلم و جور مشرکينم