در این شعر می توان به جای «اگرچه» از واژه «منم که» یا «برادر» «حسین جان» استفاده کرد اگر چه داغ روی داغ دیدم اگر چه طعنه از دشمن شنیدم اگر چه سفید از غصّه مویم اگر چه چون هلال از غم خمیدم اگر چه سر زدم بر چوب محمل اگر چه ناله از دل برکشیدم اگر چه با نگاهی اشک آلود دل از هجده عزیز خود بریدم اگر چه پا به پای چند صیاد به دنبال غزالان می دویدم اگر چه از گلوی پاره پاره به مقتل خم شدم گلبوسه چیدم اگر چه دور از چشم حسینم به روی خاک زندان آرمیدم خدا داند چو در راه خدا بود به چشمم غیر زیبائی ندیدم من از روزی که چشم خود گشودم بلای دوست را بر جان خریدم دلم خوش بود در باغ ولایت به هجده لالۀ سرخ و سفیدم بریز ای اشک چون باران به دامن بسوز ای دل به گل های امیدم گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند