چشماتو واکن بابایی من زینبم من زینبم ببین که از مصیبتت جونم رسیده به لبم ببین یتیما همه شون چه دل پریشون اومدن همه باظرف شیر و با دیده ی گریون اومدن جونی نمونده به تنت زخم سرت چه واشده الهی واسه ت بمیرم فرق سرت دو تا شده واویلتا واویلتا اگه بری من می میرم ازغم و غصه ومحن پاشوببین بند نمیاد اشکای چشمای حسن( ع) سی ساله که ای باباجون قلب تو زار و مصظره خوب می دونم قاتل تو روضه ی دیوارو دره میری به نزدمادرم ای بابای پریشونم سلام من هم برسون به مادر قدکمونم واویلتا واویلتا گفتی که من توکربلا میشم اسیر شور وشین خوندی برام روضه ی تل روضه ی داداشم حسین (ع) گفتی حسین توکربلا میشه سرش از تن جدا به پیش چشم بچه ها سرش میره رونیزه ها به زیرسمّ مرکبا خوردمیشه اعضای تنش شمشیرو تیغ و تیرا با نیزه ها میشه کفنش واویلتا واویلتا .