کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید توان دیدن اشک یتیم در من نیست نثار خرمن جان علی، شرر نکنید اگر چه قاتل من کرده سخت بی مهری به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید اگر چه بال و پرکودکان کوفه شکست شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید از آن خرابه که شب ها گذر گه من بود بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید ********************* درد دلهام برای تو حسین بسیار است بسته ام بار سفر چشم به راهم یار است خوشی عمر مرا بود به نه سال فقط بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است حسن از کوچه چه دیدست که لکنت دارد که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است به ابالفضل سپردم که کنارت باشد او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است بیشتر از همه دلواپس زینب هستم که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا اُلفت مردم کوفه به طلا بسیار است ************ زینب کنار لاله ی پرپر صبور باش در داغ بال های کبوتر صبور باش من می روم شبانه ، غریبانه دخترم بر سوز این غریبی حیدر صبور باش اینجا هنوز اوّل راه است دخترم زینب کنار تشت برادر صبور باش مانند کوه باش و کنار حسین خود در اضطراب لحظه ی آخر صبور باش تو عزّت قبیله ای ای دخت فاطمه دختر کنار پیکر اکبر صبور باش تقدیرِ هر چه نام ِ علی تیغ در گلوست آرام باش و با دل اصغر صبور باش ای خواهر دلاور سردار علقمه بر داغ دست های دلاور صبور باش تنها توئی و دشت پر از درد بی کسی در چشم بی حیائی لشکر صبور باش بر نیزه می شود سر هفتاد و چند عشق زینب به زیر سایه ی یک سر صبور باش دستان اهل شام سبک نیست دخترم آئینه دار صورت مادر صبور باش آن دم که چوب بر لب عطشان سر زدند جان پدر ، به جان پیمبر صبور باش شرمندگی بد است ، علی هم کشیده است در آن خرابه خوانی دختر صبور باش